۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۷, چهارشنبه

26

گوشتخواری و گیاهخواری از زبان استاد سخن، فردوسی بزرگ:

در شاهنامه، خوردن گوشت جانوران و خوالیگری با آن (آشپزی) یك كار اهریمنی به شمار رفته كه برایند آموزه های اندیشه زشت به بیوراسب (بابلیان) است و در داستان ضحاک و فریب اهریمن این گونه آمده كه در آن روزگار خوراک مردمان گوشت نبوده است:

فراوان نبود آن زمان پرورش كه كمتر بد از كشتنیها خورش

جز از رستنیها نخوردند چیز ز هرچ از زمین سر بر آورد نیز

پس آخر شه بدكنش رای كرد به دل كشتن جانور جای كرد

ز هر گونه از مرغ و از چارپای خورش كرد و آورد یك یك به جا
 


و نخست نیز از زرده تخم مرغ (خاگ) بهره برده شده:‌

خورش زرده خاگ دادش نخست بدان داشتش چند گه تندرست

و سپس:
 

خورشها ز كبك و تذرو سپید بسازید و آمد دلی پرامید

سوم روز خوان را به مرغ و بره بیاراستش گونه گون یكسره


به روز چهارم چو بنهاد خوان خورش ساخت از پشت گاو جوان


در عهد عتیق، ضمن كتاب دانیال نبی نیز، از گوشتخواری بابلیان به زشتی یاد شده و دانیال از پادشاه بابل می خواهد كه به آنها اجازه دهد از همان آب و بقولات خودشان بخورند و غذای بابل به آنها تحمیل نشود!


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر