می خواهید تاریخ درباره تان چطور قضاوت کند؟
شاید اینطور به نظر نرسد، ولی هر یک از شما، هر روز، تاریخ را می سازید. غالب مردم گمان می کنند که تنها افراد خارق العاده هستند که تاریخ سازند ولی تاریخ، مطالعه ی الگوها و گرایشات عظیم، از طریق رفتارهای افراد عادی مثل من و شماست.
تمام اعمال ما، چه بخواهیم و چه نخواهیم، در مقیاسی کوچکتر، جهان را تغییر می دهد و در نتیجه همه ی ما با هر اقدامی، هرچند کوچک در ساختن تاریخ جهان نقش داریم. نسل های آینده در مورد اعمال ما خواهند خواند و درباره مان قضاوت خواهند کرد، همانطور که ما درباره نسلهای گذشته مان قضاوت کردیم.
میخواهید تاریخ، نسلهای آتی و فرزندانتان شما را چطور به تصویر بکشند؟
برای یک لحظه تصور کنید که با تمام اطلاعات تاریخی تان به عقب بازگشته اید. به جنوب آمریکا و در دهه ی ۵۰! باید تصمیم بگیرید که می خواهید از جنگ داخلی با وجود خطر، ناراحتی و دردسرهایی که ممکن است برایتان به همراه داشته باشد، حمایت کنید، یا اینکه با خودخواهی و بی تفاوتی، ناخواسته با تبعیض همراه شوید. چه می کردید؟
به احتمال زیاد از جریان حقوق شهروندی حمایت می کردید. حتی اگر به معنای تحمل حبس، آزار دیدن و یا به معنای لطمه زدن به روابط تان با خانواده و دوستان باشد. چرا؟ چون امروز همگی می دانیم که نژادپرستی چقدر وحشتناک و مذموم است.
شاید با این پس نگری به گذشته، دشوار باشد تا درک کنیم یک فرد خوب و معقول چطور ممکن است با تبعیض کنار بیاید.
ولی خیلی از آدمهای خوب و معقول این کار را کردند و تبعیض را تحمل کردند. میلیونها فرد خوب وجود داشتند که با خشونت مخالف بودند، کسانی که شخصا حتی یکبار هم به یک سیاهپوست صدمه نزده بودند. کسانی که شاید حتی خودشان هم سیاه پوست بودند. کسانی که با تمام این احوال هیچ کاری برای پایان بخشیدن به این خشونت و ظلم سازمان یافته علیه آمریکایی های آفریقایی تبار انجام ندادند. چطور ممکن است؟
حقیقت این است که آدمهای خوب اگر در جوامع بد متولد شوند می توانند چیزهای خیلی بد را هم تحمل کنند.
اگر بدانید کاری درست نیست ولی اغلب افراد جامعه آنرا انجام می دهند، نیاز به شجاعتی شگرف خواهید داشت تا بر خلافش عمل کنید. اگر در جامعه ای ناعادلانه به نفع آنچه واقعا عادلانه است عمل کنید، این احتمال وجود دارد که تهدید شوید، دوستان و اعضای خانواده تان شما را ترک کنند، در جامعه مطرود و منزوی شوید و...
به همین دلیل است که بسیاری از آدمها تمایل دارند با بی عدالتی همرنگ شوند. آنچه آنها کم دارند اخلاق نیست، بلکه شجاعت است.
با این وجود، در کمال شگفتی در هر نسلی انسانهایی قهرمان گونه هستند که به قدر کافی شجاعت دارند تا در برابر ظلم و ناملایمات بایستند. به قدر کافی شجاعت دارند، حتی اگر لازم باشد هزینه اش را بپردازند. کسانی که تنها پس از پیروزی در برابر بی عدالتی، به عنوان قهرمان در تاریخ تکریم و ستایش شدند. انسانهای وارسته ای مانند: ماهاتما گاندی، نلسون ماندلا و...
تصور کنید کودکان نسل های آینده، در کتاب های تاریخشان از ما چه خواهند خواند؟
"در اوایل قرن ۲۱، مردمان همه گوشتخوار بوده و از زنده شکافی و مزارع تولید پوست دفاع می کردند. برای تولید محصولات غیر ضروری مانند گوشت، لبنیات، تخم مرغ و چرم، بیلیونها بیلیون حیوان را مجبور می کردند در شکنجه ای بی پایان و التیام ناپذیر، زندگی را در دامداریها و مزارع تولید پوست سپری کنند. در این مزارع، حیوانات تمام زندگی خود را در قفسهایی پر ازدحام و کوچک می گذراندند. آنقدر تنگ و پرجمعیت که حتی نمی توانستند قدمی به اطراف حرکت کنند. انواع بیماریها، زخم، عفونت، حرارت زیاد، خشونت هم سلولی ها، اضطراب و ملال گریبان گیرشان بود تا بالاخره درحالیکه هنوز به هوش هستند با خشونت سلاخی شوند. در آزمایشگاه ها، حیوانات را با جریان برق می کشتند. قطع عضو می کردند. شکنجه می دادند. در مواد سمی فرو می بردند، و می کشتند. تمام آنها از تمامی آنچه طبیعتا برای لذت بردن از زندگی باید انجام می داند محروم بودند. از بدو تولد از اعضای خانواده جدا میشدند، نمی توانستند آزادانه حرکت کنند، بخورند، بخوابند یا جفتگیری کنند."
همه ی ما دوست داریم فرزندان و نوادگان مان به آنچه ما انجام دادیم افتخار کنند. می خواهیم بدانند ما آگاهانه تصمیماتی اخلاقی گرفتیم و توانستیم خود را از تعصب ها و اسطوره های عصر خود رها کنیم و حقیقت را ببینیم. اما چه می شود اگر بفهمند که اجدادشان در گذشته، به طور عادی و روزمره از شکنجه و درد موجوداتی حمایت می کردند که به اندازه خودشان قدرت درک و درد را داشته اند؟
اگر واقعا مجبور می شدید در جایی که دیگر پیشداوری ها و اسطوره های کنونی وجود ندارد، عاقلانه در مورد بی عدالتی های زمان حاضر فکر کنید...
چه تغییری در زندگی خود ایجاد می کردید؟
انتخاب با شماست.